جوان آنلاین: چندی قبل مأموران پلیس تهران در جریان سرقتهای سریالی از خانههایی در چند برج مسکونی شمال تهران قرار گرفتند. شاکیان که اغلب از افراد ثروتمند بودند، در اظهاراتی مشابه اعلام کردند هنگام حضور در خانه، زنگ واحدشان به صدا درآمده و پس از نگاه از چشمی، سرایدار ساختمان را پشت در دیدهاند، اما با باز شدن در، چند مرد مسلح و ماسکدار به همراه سرایدار وارد خانه شده و دست به سرقتهای میلیاردی زدهاند.
گروگانگیری سرایدار با تهدید اسلحه
برخی دیگر از شاکیان نیز گفتند در زمان حادثه در منزل حضور نداشتند و پس از بازگشت متوجه سرقت شدند. به گفته این افراد، سرایدار برج به آنها اطلاع داده که سارقان مسلح با تهدید اسلحه، او را مجبور کردهاند در واحدها را تخریب کنند و اموال باارزش را به سرقت ببرند.
تحقیقات پلیس نشان داد اعضای این باند با تهدید اسلحه، سرایدار ساختمان را گروگان میگرفتند و او را مجبور میکردند زنگ واحدها را بزند. به این ترتیب، زمانی که مالک یا ساکن در را باز میکرد، سارقان بهراحتی وارد خانه شده و سرقت را انجام میدادند.
ورود پلیس آگاهی به پرونده
با ثبت شکایتهای متعدد، تیمی از کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای ویژه سرقت، مأمور شناسایی و دستگیری سارقان شدند. بررسی دوربینهای مداربسته نشان داد سارقان در تمام سرقتها از ماسک و دستکش استفاده میکردند تا شناسایی نشوند.
کارآگاهان همچنین دریافتند متهمان پس از هر سرقت با خودروهای سرقتی از محل متواری میشدند و سپس خودروها را در نقاط خلوت رها میکردند تا ردی از خود بهجا نگذارند.
سرنخ طلایی یک شهروند
در حالی که تحقیقات ادامه داشت، چند روز قبل مردی با پلیس تماس گرفت و سرنخ مهمی در اختیار کارآگاهان گذاشت. این شهروند که کار نظافت ساختمانها را انجام میداد، گفت هنگام نظافت یک ساختمان چهارطبقه در یکی از خیابانهای مرکزی شهر، صدای مکالمه تلفنی مشکوکی را از داخل یکی از واحدها شنیدهاست.
او توضیح داد: «مردی داشت آدرس یک برج مسکونی را به همدستش میداد و درباره سرقت صحبت میکرد. وقتی فهمیدم نقشه سرقت در حال طراحی است، تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس اطلاع بدهم.»
خانه اجارهای؛ مخفیگاه باند سرقت
پس از این تماس، مأموران به محل اعزام شدند و تحقیقات درباره ساکنان ساختمان را آغاز کردند. بررسیها نشان داد واحد مورد نظر متعلق به مردی است که خانهاش را بهصورت روزانه و ساعتی اجاره میدهد. تحقیقات تخصصی پلیس مشخص کرد یک روز قبل، مردی به نام کامبیز، سارق سابقهدار، این واحد را برای یک روز اجاره کردهاست.
بازداشت سرکرده باند
با بهدست آمدن این اطلاعات، مأموران خانه مورد نظر را بهصورت نامحسوس تحت نظر گرفتند و در نهایت کامبیز را دستگیر کردند. بررسیهای بعدی نشان داد او همان سارق برجهای مسکونی شمال تهران است که با تشکیل باندی چهار نفره، سرقتهای سریالی را طراحی و اجرا میکرد.
کامبیز در بازجوییها هویت سه همدست خود را فاش کرد و مأموران پلیس آگاهی نیز موفق شدند اعضای این باند را یکی پس از دیگری بازداشت کنند. تحقیقات تکمیلی برای روشن شدن ابعاد دیگر این پرونده و شناسایی سرقتهای احتمالی ادامه دارد.
گفتوگو با متهم/ قاتل فراری که سرقت میکرد
کامبیز، ۲۲ ساله، سردسته باند سارقان مسلح خانههای شمال تهران است. او یک قاتل فراری به شمار میرود که مدتی قبل در شهر محل سکونتش، طی یک درگیری، مرتکب قتل شده و پس از آن متواری شدهبود.
کامبیز، علاوه بر پرونده سرقت، نام تو در پرونده قتل هم ثبت شدهاست؛ درست است؟
بله. حالا که دستگیر شدهام، باید هم بابت سرقتها محاکمه شوم و هم بابت قتلی که مدتی قبل مرتکب شدم.
بعد از قتل تصمیم گرفتی به تهران فرار کنی و باند سرقت تشکیل بدهی؟
نه. من از قبل همراه همدستانم برای سرقت از شهرستان به تهران میآمدم. معمولاً بعد از یکی دو سرقت از منازل، به شهرمان برمیگشتیم تا اوضاع آرام شود و بعد دوباره برای سرقت به تهران میآمدیم. چندی قبل، پس از سرقت از منزلی به شهرمان برگشتیم که بر سر یک اختلاف مالی با یکی از دوستانم درگیر شدم و در جریان آن او به قتل رسید. البته قصد کشتن او را نداشتم و فقط میخواستم بترسانمش، اما چاقو به بدنش برخورد کرد و باعث مرگش شد. بعد از این حادثه دوباره به تهران برگشتم و سعی میکردم کمتر به شهرستان بروم تا شناسایی نشوم، اما حالا که به جرم سرقت دستگیر شدم، مأموران فهمیدند قاتل فراری هم هستم.
درباره شیوه سرقتهایتان توضیح میدهی؟
این شگرد را با هم مشورت و طراحی کردیم. ما فقط از برجهای مسکونی سرقت میکردیم، چون میدانستیم افرادی که در این برجها زندگی میکنند، وضع مالی خوبی دارند و معمولاً در خانهشان طلا و پول نگه میدارند. برای شناسایی، ابتدا با سرایدار طرح دوستی میریختیم. معمولاً با یک کادو سراغشان میرفتیم و میگفتیم از طرف یک خیریه این هدیه را آوردهایم. درباره کمک به نیازمندان صحبت میکردیم و بعد بهصورت غیرمستقیم درباره ساکنان ساختمان سؤال میپرسیدیم. مثلاً میفهمیدیم واحد ۳ متعلق به یک طلافروش یا تاجر است. وقتی با سرایدار صمیمی میشدیم، او همه اطلاعات ساکنان را در اختیارمان میگذاشت و ما هم خانه مورد نظر را برای سرقت انتخاب میکردیم.
چرا سرایدار را گروگان میگرفتید؟
ما برای سرقت میرفتیم و باید همان موقع نقشهمان را اجرا میکردیم. بهترین راه این بود که سرایدار زنگ واحد مورد نظر را بزند. به همین دلیل با تهدید اسلحه او را پشت در میبردیم و مجبورش میکردیم زنگ بزند. صاحبخانه هم وقتی از چشمی نگاه میکرد و سرایدار را میدید، در را باز میکرد. حتی اگر سرایدار همراه همسرش بود، هر دوی آنها را پشت در میبردیم.
چه زمانی و چه چیزهایی سرقت میکردید؟
معمولاً شبها اقدام میکردیم. اگر صاحبخانه داخل بود، کارمان سختتر میشد و باید او و خانوادهاش را تهدید میکردیم و بعد دست به سرقت میزدیم. اگر خانه خالی بود، قفل در را تخریب میکردیم و وارد میشدیم. بیشتر طلا، سکه، پول نقد و وسایل قیمتی کوچک را برمیداشتیم.
چند فقره سرقت انجام دادید؟
دقیق یادم نیست.
از هر خانه چقدر نصیبتان میشد؟
بستگی به خانه داشت؛ اینکه چقدر طلا، جواهر یا پول داخلش بود. بعضی خانهها تا ۵ میلیارد تومان گیرمان میآمد، بعضی وقتها هم هیچچیز.